جدول جو
جدول جو

معنی حسن اربلی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن اربلی
(حَ سَنِ اِ بِ)
ابن محمد بن احمد بن نجا، ملقب به عزالدین. در نصیبین در 586 هجری قمری متولد شد و در دمشق بزیست و همانجا در 660 هجری قمری درگذشت. از چشم کوربود لیکن آزادفکر و آزاده طبع بود، با دانشمندان همه ملل همکاری میکرد. نسبت به اشراف و بزرگان سخت بد میگفت و به دیدار هیچکس نمی رفت. و حتی قاضی ابن خلکان خود به دیدار او در منزلش رفت ولیکن حسن به او نیزوقعی ننهاد و لذا قاضی او را در تاریخ ثبت نکرد. شعر هجائی برای بزرگان، بسیار دارد. (زرکلی، از فوات الوفیات ج 1 ص 134). و شاید هم اوست که چلبی گوید مکنی به ابوعلی است و ’تاریخ اربل’ دارد. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ اَ غَ)
حاجی حسن ازغلی، او راست: ’النزهه الخیریه’ که تقویم کشور تونس است که امراء و نام رجال دولت تا به سال 1399 هجری قمری در آن آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اُ)
ابن محمدولی. او راست: ترجمه جلد سیزدهم بحار بنام محمدشاه غازی قاجارکه در 1339 هجری قمری چاپ شده است. (ذریعه ج 4 ص 92)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اَ دَ)
ابن عبدالله در 24 محرم 1294 هجری قمری به کربلا درگذشت. او راست: ’ثمارالفرار’ در فقه. وی چون باسواد شدن و رسیدن به مقامات علمی را در نتیجۀ فرار از خانوادۀ خود از اردبیل به عراق میدانست، کتاب خویش بدین نام خوانده است. وی پنجاه و سه فرزند داشت و چند تن از ایشان دانشمند بوده اند. (ذریعه ج 5 ص 10)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اَ لا)
در اصطلاح رجال و درایت حدیثی است که نسبت آن به حسن، مثل حدیث صحیح اعلی است، نسبت به حدیث صحیح
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَ)
ابن هبه الله بن محفوظبن حسن بن محمد بن حسن بن احمد بن حسین، معروف به ابن صصری ربعی ثعلبی دمشقی (537- 586 هجری قمری). او راست: ’رباعیات التابعین’ در حدیث و چهار کتاب او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 279) و نیز در اعلام زرکلی (چ 1 ص 242) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ)
الشیخ حسن احمد قاسم الابی، قاضی محاکم شرعی در مصر. او راست: ’انسان عین البیان’ که شرح منظومه ای است در بیان. از محمدبک فهمی الرشیدی چ مصر سال 1895 م
لغت نامه دهخدا
ابن احمد بن زفر اربلی حکیم. محدث بود اما دین سالم نداشت و متفلسف و صوفی بود و در 726 هجری قمری درگذشت. داستانی از ارث او که ازپدرش برده بود، در دررالکامنه (ج 2 ص 11) آمده است
لغت نامه دهخدا